بروز رسانی آبان ۲۳ام, ۱۳۹۸ ۶:۵۴ قبل از ظهر
اسفند ۱۵, ۱۳۹۴ admin بشقاب پرنده ها, یوفوها 0
در ادامه سیر تکاملی فرضیه فضانوردان باستانی به تو قول داده بودم که به بررسی کردن ارتباط بین مفهوم فرازمینی ها و همچنین جن بپردازم تا ببینیم که آیا آن دو در واقع یکی خواهند بود یا نه.
ریشه مفاهیمی مانند فرازمینی ها “Extraterrestrials” ، فضانوردان باستانی “ Ancient Astronauts” و همچنین بیگانگان باستانی” ” Ancient Aliens از بستر فرهنگی غرب برمی خیزد و همچنین جهت ما مفاهیمی وارداتی محسوب می گردند. ولی باید توجه داشت سئوال اول آن می باشد که آیا ما شهروندان و مردم شهر فارسی زبان یا مسلمان هم در همین فاز مفاهیم و همچنین اصطلاحاتی داریم یا خیر؟ در بستر فرهنگی ما از آنها تحت چه لفظی نام برده می می شود و همچنین به چه مقدار و اندازه و میزان با مفاهیم اروپایی تطابق دارند؟
جهت پاسخ دهی به دو سئوال فوق ابتدا بایستی و حتما به دنبال بستری رفت که بتوان در آن هم بستر به ابراز دیدگاه، ارائه دلایل منطقی پرداخته و همچنین بتوان تجزیه و همچنین تحلیل انجام داد. تلاشی که به تا حال داشته ایم به صورت خلاصه موید آن موارد و نکات بوده می باشد که:
۱-جلد دوم کتاب دکترین راز اثر هلنا بلاواتسکی در سال شمسی ۱۸۸۸، نقطه شروع فرضیه فضانوردان باستانی می باشد. او گفته بود که موجودات غیر مادی ساکن سایر دنیاهای اطراف زمین به ساخته یا ایجاد حیات هوشمند ذی روح بر روی زمین یاری رسانده اند. در ادامه فیلیپ هوارد لاوکرافت حدود یک دهه مفهوم موجودات غیر مادی ساکن سایر کرات را به تدریج تغییر داد و همچنین آنها را موجوداتی مادی قلمداد کرد.
۲-بعد از مردن و مرگ لاوکرافت در سال شمسی های ۱۹۴۰، جاکوئیز برگیر و همچنین لوئیس پاولز به نشر داستان های لاوکرافت در اروپا پرداختند. اینان تحت تاثیر لاوکرافت و همچنین فورت کتابی به نام طلوع جادوگران را به طبع رساندند که تاثیر به سزایی بر روی اریک فون دانیکن داشته می باشد.
۳-ساگان و همچنین شکلووسکی کتابی تحت عنوان حیات هوشمند در کیهان (۱۹۶۶)، فصلی را به آن موضوع اختصاص دادند که دانشمندان و همچنین تاریخ دانان بایستی و حتما بخشی از توجه خویش را به صورت جدی به بررسی کردن تماس فرازمینی ها در طول تاریخ مکتوب بشری معطوف دارند. با آن حال ایشان تاکید داشتند که آن دیدگاه جای بحث دارد و همچنین اثبات نشده می باشد.
۴-اریک فون دانیکن در سال شمسی ۱۹۶۸ کتابی تحت نام ارابه خدایان روانه بازار کتاب نمود. در فصل دوم آن کتاب حکایتی ابراز می می شود که تقریباً شق دیگر آن هم چنین می باشد: یک روزی، یک زمانی سفینه ای از فضا آمد و همچنین به زمین نشست. اجداد ابتدایی و اولیه ما ابتدا متعجب شدند و همچنین بعد از ترس به پناهگاهایشان خزیدند ولی باید توجه داشت هنگام و زمانی که دریافتند خطری آنها را تهدید نمی کند به تدریج با فرازمینی ها ارتباط برقرار نمودند. فرازمینی ها نیز از بین ایشان هر کدام باهوش تر بود به عنوان رابط بین خودشان و همچنین انسان ها برگزدیدند، یک بی سیم در اختیارش گذاشتند تا دیگران از او حساب ببرند و همچنین از طریق آن رابط از انسان های نه چندان پیشرفته زمینی بهره می بردند. نه ماهی به بشر دادند و همچنین نه ماهیگیری به او آموختند، تنها و فقط به او گفتند که برود ماهی بگیرد چرا که ماهیگیری عملی ارزشمند می باشد! البته چند زن بومی انتخاب شده توسط فرازمینی ها باردار شدند و همچنین نسلی جدید و تو و تازه که بر خلاف قانون طبیعت می باشد به وجود آوردند.
هنگام و زمانی که که امورات تعمیر و همچنین سوخت گیری سفینه فضایی ها به اتمام رسید، خواستند که از زمین عزیمت نمایند و همچنین در آن میان به رابطشان گفتند که می روند ولی باید توجه داشت یک روز باز می گردند. بعد از آن هم رابط کاهن نامیده شد و همچنین جهت یادبود وقایع، مراسمی سمبلیک ترتیب دادند. غبار گذر زمان واقعیت را به افسانه بدل ساخت، ولی باید توجه داشت هنوز افسانه آن هم قدر از واقعیت فاصله نگرفته که نتوان به اصل واقعیت و حقیقت پی برد.
۵-حدود دو دهه بعد یعنی ۱۹۷۸ ذکریا سیتچین با نوشتن کتاب سیاره دوازدهم نشان داد بشر آن قدرها هم خیالباف نیست که بدون هیچ گونه دلیل و همچنین مدارکی، صرفاً با بافتن یک داستان تخیلی بتوان او همچنین را فریب داد. لذا او آمد و همچنین جهت عناصر و همچنین اصول داستان دانیکن مصداق خارجی ابداع نمود. مثلاً نام آن هم موجودات فضایی را آنوناکی نهاد و همچنین گفت که از سیاره ای به نام نیبیرو آمده بوده اند. در دریای اریدو، قبل از تمدن سومری به زمین رسیدند. نحوه آفریدن انسان هوشمند را به صورتی علمی تر و همچنین باورپذیرتر توضیح می دهد و همچنین دلیل خلق انسان باهوش را بردگی جهت کارهای سخت نظیر کار در معادن طلا عنوان می نماید.
۶- اشخاص نام برده بیشترین سهم را در ساخته یا ایجاد و همچنین توسعه فرضیه فضانوردان باستانی داشته اند، ولی باید توجه داشت دیدگاه های کمتر معروف مستقل و همچنین وابسته در آن باره خیلی زیاد زیاد می باشد. بسیاری از ایشان مفهوم مادی بودن موجود فضایی هوشمند را پذیرفتند و همچنین به تبلیغ آن هم پرداختند. عمده ترین دلیل حامی آن دیدگاه چنین بوده که ایشان معتقد خواهند بود موجود فضایی جهت سفر بین سیاره ای به کشتی یا سفینه فضایی مستلزم و نیاز دارد و همچنین سایر مدارک به جا مانده نیز آنها را صاحب کالبد فیزیکی نشان می دهد. البته بعضی از تیم تماس گرفته شدگان بشقاب پرنده ای و همچنین یوفولوژیست ها هم بودند که به بلاواتسکی وفادار مانده و همچنین معتقد بودند حداقل بعضی از گونه های فضایی غیر مادی خواهند بود یا قدرت ارتباط متافیزیکی با انسان را دارند.
ولی باید توجه داشت در مقالات ساکنین هوشمند کائنات، ما در پی اهداف زیر هستیم:
۱-ابتدا به بررسی کردن دقیق تر تفکرات هنلا بلاواتسکی و همچنین دیدگاه تئوصوفی در خصوص ساکنین هوشمند کائنات می پردازیم. قبلاً در مقالات سیر تکاملی گفتیم که کتاب دکترین راز اثر بلاواتسکی نقطه شروع فرضیه فضانوردان باستانی می باشد.
۲- در قسمت و بخش دوم به کاوش قرآن در مورد پیشامد جدید حیات فراسوی زمین یا حیات در کائنات می پردازیم. در آن قسمت و بخش ما آیات رو به دو دسته آیات مبهم و همچنین آیات مبین تقسیم نموده ایم.
۳- دیدگاه غرب در خصوص موضوع جن و همچنین ارتباط آن هم با فرازمینی ها مورد تفحص قرار می گیرد.
۴-بعد از جمع بندی مباحث و مطالب و همچنین پس نتیجه آن می شود که گیری، ادامه بحث به سری مقالاتی تحت عنوان سه فرضیه در مورد منشا انسان و همچنین نحوه گسترش تمدن بشری موکول می گردد.
اکنون ما به منبع شایعه فرضیه فضانوردان باستانی رجوع می کنیم تا ببینیم چه شد که بلاواتسکی به چنان پس نتیجه آن می شود که ای رسید. چرا بر بلاواتسکی تاکید می کنیم، به آن سبب می باشد که او همچنین از بانیان مکتب تئوصوفی می باشد و همچنین به تبلیغ دیدگاهش در سطح جهانی دست زده می باشد، به صورتی خیلی زیاد منسجم و همچنین هدفمند که به هیچ وجه قابل مقایسه با رفقا یا رقبایش نیست. مثلاً هر چند لاوکرافت دیدگاه غیر مادی بودن هوشمند غیر انسانی را به تدریج رد می کند لیکن وجود موجود هوشمند فضایی را رد نمی کند و همچنین چند جین داستان بر همین مبنا نشر یافته شده می سازد و همچنین در زمان حیاتش در امریکا جهت خودش طرفدارانی دست و همچنین پا می نماید.
قسمت و بخش اول- پشت پرده تئوصوفی
جهت ما مسجل می باشد که مفهوم موجود هوشمند مادی ساکن سایر کرات هستی مخلوق ذهن فیلیپ هوارد لاوکرافت بین سال شمسی های ۱۹۲۵ تا ۱۹۳۷ می باشد. لاوکرافت از سر لجاجت با تعالیم تئوصوفی چنین کرد. ولی باید توجه داشت بلاواتسکی و همچنین کلاً مکتب تئوصوفی چگونه به آن پس نتیجه آن می شود که رسیده بود که موجودات غیرمادی ساکن دنیاهای اطراف خواهند بود که به تعالی حیات زمینی را مدیریت نموده اند؟
خود تئوصوفی را بایستی و حتما تلفیقی از نظر به عالم ارواح (-Spiritualism ارتباط با عالم های غیرمادی جهت کسب دانش و همچنین …)، تصوف (Occultism)، علوم خفیه، آموزه های مذاهب شرقی مانند هندو و همچنین یهودی و همچنین چرندیات دمده دانست. تمامی آن ها نه تنها می تواند جهت یک اروپایی که در بافت فرهنگی کاملاً متفاوتی رشد کرده می باشد، دوست داشتنی و جذاب و همچنین جذاب و جالب توجه باشد که حتی جهت بسیاری از ما شرقیان که از هویت خود بی خبریم نیز ارزشمند تلقی می می شود. جهت آشنایی اکثرا و بیشتر با تفکرات تئوصوفی ابتدا به ارائه فرضیه تکامل انسان، فرضیه معلم جهانی، تعریف خداوند تبارک و تعالی و همچنین شیطان از دیدگاه تئوصوفی ها علی الخصوص بلاواتسکی می پردازم. آن کار به درک ماهیت تئوصوفی کمک می کند و همچنین نشان می دهد که آن مسلک در برهه ای از زمان چگونه توانسته بود بر مسیر بعضی از جریانات علمی و همچنین مذهبی تاثیر بگذارد یا حتی جهت آن هم را عوض نماید.
در صورتی که مقاله سیر تکاملی را خوانده باشید، در قسمت دوم مدعی بودیم که دیدگاه بلاواتسکی و همچنین پیروانش باعث زایش فرضیه فضانوردان باستانی از دیدگاه چندگانه گرایی کیهانی شده می باشد. در قسمت پایانی آن قسمت و بخش نیز به بررسی کردن دقیق آن ادعا می پردازیم.
الف- فرضیه تکامل بلاواتسکی
بله بلاواتسکی نیز چند سال شمسی بعد از داروین نظریه تکامل انسان را مطرح نمود ولی باید توجه داشت خیلی زیاد متغایر و متفاوت از ادعای داروین بود و همچنین از نظریه داروین تنها و فقط واژه تکاملش را یدک می کشید. داروینیسم معتقد می باشد که انسان پس نتیجه آن می شود که انتخاب طبیعی از موجود ساده تک سلولی تا موجود هوشمند پیچیده صاحب روح می باشد. حیات تک سلولی ها از اعماق اقیانوس ها شروع شد و همچنین بعد از جهش های هر از گاهی در نهایت به گونه ای ماهی رسید که توانسته بود بر روی خشکی هم زندگی کند و همچنین آن ماهی هم به روش ممتد تکامل یافت تا نمونه تکامل یافته تقریباً بی نقصش ما انسان ها باشیم.
ولی باید توجه داشت قبل از ارائه نظریه تکامل تئوصوفی، نقبی به زندگی نامه بلاواتسکی می زنیم. گفته می می شود که بلاواتسکی از ۱۶ سالگی متحول شده و همچنین به مطالعه عمیق در کتابخانه پدربزرگش می پرداخته می باشد. لذا در همین ابتدای کار بایستی و حتما تذکر دهم که بسیاری از اصول تئوصوفی را بلاواتسکی از طریق توسعه دادن یا تحریف نمودن عقاید و همچنین انظار و افکار دیگران گرفته می باشد شامل نظریه تکامل انسان از دیدگاه بلاواتسکی که اصل آن هم متعلق به ادوارد سوئس(Suess) می باشد و همچنین یا مفهوم مایتریا (معلم جهانی) که بر گرفته از تعالیم بوداییست.
مادام بلاواتسکی جهت اولین بار در حوالی سال شمسی ۱۹۵۰ به مصر سفر کرده بود و همچنین در قاهره با فردی یا شخصی به نام البرت راوسون (Rawson) آشنا می می شود. راوسون بعد از مردن و مرگ بلاواتسکی افشا نمود که بلاواتسکی در قاهره به او همچنین در مورد سهم بعدی اش در کاری که یک روز ذهن بشر را آزاد می کند، گفته بوده می باشد. راوسون می گوید که بلاواتسکی یک جمله را مکرر تکرار می کرده می باشد: « آن کار من نیست، ولی باید توجه داشت او برایم می فرستد».
بلاواتسکی در سال شمسی ۱۸۵۱ در لندن جهت اولین بار معلمش (مرجع ضمیر او در نقل قول راوسون) را ملاقات می نماید. در آن ملاقات استاد به بلاواتسکی می گوید که به همکاریش در مسئولیتی که قرار می باشد به عهده بگیرد، نیازمند می باشد و همچنین هلنا بایستی و حتما سه سال شمسی در تبت زندگی کند تا خود را جهت آن هم ماموریت خطیر آماده نماید (در ادامه راجع به آن معلم مفصل بحث خواهیم نمود). یک سال شمسی بعد او همچنین به هند می رود و همچنین مدت دو سال شمسی با گرفتن پول از فردی یا شخصی ناشناس زندگی می کند. ولی باید توجه داشت موفق به رفتن به تبت نمی می شود. به لندن باز می گردد و همچنین دوباره در اروپا معلمش را ملاقات می کند. در سال شمسی ۱۹۵۶ آن بار از طریق اقیانوس آرام به کلکته می رود، ولی باید توجه داشت باز هم تلاش مکرر او همچنین بی ثمر می باشد و همچنین به اروپا باز می گردد. دفعه سوم در سال شمسی ۱۹۶۸ موفق شد قدم به تبت بگذارد. در تبت به صومعه تاشیلونپو- Tashilunpo نزدیک شیگاتسه می رود و همچنین سه سال شمسی آنجا می ماند. در آن مدت با بسیاری از راهبان اعظم بودایی و همچنین دالای لاما در منطقه ها و مناطق تبت ملاقات می نماید.
گفته می می شود که در آنجا با آموزه های بوداییان آشنا شده می باشد. بعد از مراجعت از تبت به یونان رفته و همچنین اراده و تصمیم راسخ گرفت به مصر برود که در دریا دچار طوفان شده، جان سالم به در می برد ولی باید توجه داشت پول و همچنین توشه اش را از دست می دهد. در قاهره به سال شمسی ۱۸۷۱، جامعه موضوعات روحانی را بنیان می نهد و همچنین بعد از یک سال شمسی آن هم را منحل می نماید. بلاواتسکی در سال شمسی ۱۸۷۵ به همراه هنری الکوت (Olcott) و همچنین ویلیام جاج (Judge) اقدام به تاسیس جامعه تئوصوفیستی در نیویورک می نمایند. مفهوم تئوصوفی زاده تفکرات سه شخص نامبرده فوق نیست، ولی باید توجه داشت بلاوتسکی معنای آن لفظ را تا حدودی تغییر داد و همچنین برکشید. سه سال شمسی بعد به هند نقل مکان نموده و همچنین در سال شمسی ۱۸۸۲ مقر اصلی تئوصوفی را در ادیار(Adyar) نزدیکی مدرس برقرار می سازند که تا به امروز پابرجاست.
بنیانگذاران تئوصوفی: بلاواتسکی، جاج و همچنین الکوت
از سال شمسی ۱۸۷۹ تا ۱۸۸۸ اقدام به نشر مجله تئوصوفیست می نمایند. هلنا بلاواتسکی در سال شمسی ۱۸۹۱ بر اثر آنفولانزا از دنیا رفت و همچنین بعد از سوزاندن جسدش، خاکستر باقی مانده را بین شعبات تئوصوفی در لندن، نیویورک و همچنین ادیار تقسیم نمودند. از مردن و مرگ بلاواتسکی تا کنون در بیش از ۵۰ کشور دنیا تئوصوفی شعبات مستقل یا وابسته دایر نموده می باشد. چیزی که در زندگی نامه بلاواتسکی جای سئوال می باشد یکی آنکه چرا او همچنین مصراً در تلاش جهت رفتن به تبت بوده می باشد؟ و همچنین دوم چرا بعد از مدتی مقر تئوصوفی از آمریکا به هند منتقل شد؟ جواب آن سئوال ها را بایستی و حتما در خصوصیات تعالیم تبتی ها یا تعالیم بودایی جستجو نمود.
بلاواتسکی در جلد دوم دکترین راز به توضیح منشا انسان پرداخته و همچنین از اصطلاحی تحت عنوان نژادهای ریشه ای “Root Races” بهره بری و استفاده می کند. او تکامل نژادهای ریشه ای را در هفت مرحله می داند و همچنین نژاد هر مرحله نیز خود به هفت نژاد فرعی تقسیم می شده می باشد:
– اولین نژاد علوی و همچنین آسمانی (ethereal) بوده اند. اتریال یعنی شبح مانند، چیزی که نمود فیزیکی قابل لمس با حس لامسه ندارد. آن نژاد مثل آمیب ها تکثیر می شده اند.
– ماهیت نژاد دوم تا حدودی فیزیکی تر بوده و همچنین در هایپربوریا (Hyperborea) زندگی می کرد. رنگ پوستشان زرد طلایی بوده می باشد. هایپربوریا اقلیمی متشکل از کانادای شمالی، گرینلند، ایسلند، اسکاندیناوی، شمال آسیا و همچنین جزیره کامچاتکا بوده می باشد. در آن هم زمان شرایط آب هوایی استوایی بر زمین حاکم بوده می باشد.
– سومین نژاد که در واقع اولین انسان فیزیکی حقیقی بودند، در اقلیم لموریا (Lemuria) زندگی می کردند و همچنین سیاه پوست بودند. لموریا نام سرزمینی گمشده می باشد که حدس زده می می شود در اعماق آب های اقیانوس هند یا آرام خفته می باشد. استرالیا، گینه نو و همچنین مادگاسکار قسمت و بخش های باقی مانده لموریا محسوب می شوند. اولین لموری ها از طریق تخم گذاری تکثیر می شده اند ولی باید توجه داشت در اواسط دوران لموری، حدود ۱۶ میلیون سال شمسی پیش، نژاد لموری مثل انسان امروزی شروع به تولید مثل نمود.
– نژاد چهارم در آتلانتیس توسعه یافت. آن نژاد انشعابی از شاخه لموری ها در آفریقا بود که بعدها به آتلانتیس کوچ کردند. نژاد سامی، آکدی، مغولی و همچنین تورانی همگی از نسل آتلانتیسی ها خواهند بود.
– بلاواتسکی معتقد می باشد که انسانیت همراه نژاد پنجم ظهور نموده می باشد. نژاد آریان از حدود ۱۰۰ هزار سال شمسی پیش در آتلانتیس حضور داشت. سفید پوست بودند و همچنین شاخه ای از ایشان شهرستان آفتاب را در قسمتی از صحرای آفریقا بنا نهادند و همچنین شهرستان پل را در بیابان گوبی ساختند. نژاد هندو در ۶۰ هزار سال شمسی پیش از شهرستان پل به هند، عرب در ۴۰ هزار سال شمسی پیش به عربستان، پارسی در ۳۰ هزار سال شمسی قبل به پارس، سلتی در ۲۰ هزار سال شمسی قبل به یونان و همچنین تئوتونیک در ۲۰ هزار سال شمسی پیش به آلمان مهاجرت نمودند. بعدها شاخه ای از تئوتونیک به سمت روسیه کوچ کردند و همچنین به اسلاو معروف شدند.
– نژاد ششم هنوز ظهور نکرده می باشد. ده ها هزار سال شمسی دیگر اقلیم جدیدی در اقیانوس آرام ظاهر خواهد شد که منزل و خانه نژاد ششم خواهد بود.
– نژاد هفتم نیز در چند میلیون سال شمسی بعدی از نژاد ششم منشعب می گردد. نام اقلیم ایشان فعلاً پوشکارا می باشد.
در ادامه اسکات الیوت، تئوصوفیستی معروف و همچنین از شاگردان بلاواتسکی، نظریه نژاد ریشه ای را به شکل زیر تغییر داد:
-استرال (Astral)
-اتریک (Etheric)
-لموریان (Lemurian)
-آتلانتیس (Atlantean)
-انسان امروزی که از نژاد آتلانتیسی هاست.
آن هم گونه که در بالاتر هم ذکر شد، بسیاری از ایده های بلاواتسکی متعلق به خودش نیست. مثلاً همین ایده نژادهای ریشه ای قبل از بلاواتسکی توسط افرادی مانند آنتون فابره دی اولیوت، آلفرد سینت و همچنین ادوارد سوئس مطرح شده بود که دیدگاه بلاواتسکی بر عقاید ادوارد سوئس بنا شده می باشد. به همین خاطر تعریف تئوصوفی از هایپربوریا و همچنین … با تعریف سایر نظریه پردازان تفاوت دارد. مثلاً منظور یونانیان باستان از هایپربوریا در واقع اشخاص ساکن در شمال ایالت ثریس (Thrace) یونان بوده می باشد. تعمق بر روی مفاهیمی مانند هایپربوریا، لموریا و همچنین آتلانتیس در حوصله آن مقاله نیست و همچنین فرصت غیره ای می طلبد. ولی باید توجه داشت در صورتی که نظریه بلاواتسکی و همچنین الیوت را خلاصه کنیم به آن پس نتیجه آن می شود که می رسیم که اولین نژاد انسان ها شبح مانند بودند و همچنین با گذشت میلیون ها سال شمسی از حالت شبح به حالت فیزیکی تغییر پیدا کردن شده اند.
در صورتی که داروین نظریه اش را جهت منشا انسان مطرح نمود، دلایلی داشت که پیش خودش فکر کردن و اندیشیدن کردن و اندیشیدن می کرد منطقی و همچنین قابل تامل خواهند بود. ولی باید توجه داشت دلیل بلاواتسکی جهت آن که می گوید اولین نژاد علوی و همچنین آسمانی بوده می باشد، چیست؟ در حالی که فسیلی از چنان انسانی به دست نیامده و همچنین نخواهد آمد، زیرا و به درستی که که ماهیت فیزیکی نداشته می باشد.
به نظر من شرط مورد بهره بری و استفاده و نیاز ضروری جهت ابراز چنان فرضیه ای آن می باشد که در باره هایی مانند زمین شناسی، انسان شناسی، تاریخ و همچنین باستان شناسی شامل معلومات به روز و همچنین قابل قبولی بود. هنگام و زمانی که به مطالعه دکترین راز مشغول می شویم اول چیزی که به ذهنمان خطور می کند همین نقطه می باشد که بلاواتسکی دانش قابل توجهی از علوم زمان خود داشته می باشد. افرادی مانند رنه گوئنون (Guénon)، پاول جانسون و همچنین رابرت کارول که از منتقدین تئوصوفی محسوب می شوند بر همین نقطه تاکید کرده اند که بلاواتسکی اهل مطالعه بوده می باشد. گوئنون می گوید بلاواتسکی به کتاب منزل و خانه نیویورک رفت و همچنین آمد داشته و همچنین در آنجا حتی به کتاب های هندیان مانند کنجور(Kanjur) و همچنین تنجور(Tanjur)، که قسمت هایی از تئوصوفی از آنها اقتباس شده می باشد، نیز دسترسی داشته می باشد.
ولی باید توجه داشت داشتن دانش به هنگام کافی نسیت تا بتوان نظریه نژادهای ریشه ای را مطرح نمود. حتی در صورتی که بتوان ثابت کرد که نژاد های دوم تا پنجم وجود داشته اند، همانطور که گفتیم اثبات وجود نژاد اول ممکن نیست. اینجاست که بایستی و حتما قدری تعمق نمود: آیا بلاواتسکی خیالباف می باشد؟ شیاد می باشد یا حقیقتاً چیزی را دیده یا درک نموده که او را به آن پس نتیجه آن می شود که رسانده می باشد؟
در صورتی که بگوییم او همچنین صرفاً یک خیالباف و همچنین شیاد می باشد، در آن حالت به صورت ضمنی پذیرفته ایم که فرضیه فضانوردان باستانی ریشه در دروغ دارد. ولی باید توجه داشت در صورتی که او چیزی را دیده یا درک نموده، در آن حالت چه روش؟
ب- مایتریا، معلم جهانی
مفهوم مایتریا (Maitreya) متعلق به تعالیم بودایی می باشد که توسط آلفرد سینت (۱۸۸۳، Sinnett) وارد تئوصوفی گردید و همچنین بلاواتسکی آن هم را در کتاب دکترین راز توسعه داد. مایتریا در تعالیم بودا آن هم موعود نجات قسمت و بخش بودایان هست. ولی باید توجه داشت بلاواتسکی مفهوم مایتریا را از دین بودایی اقتباس نموده و همچنین به معادل یابی آن هم در دین برهمایی یا هندو پرداخت. در دکترین راز، صفحه ۳۸۴: «مایتریا نام محرمانه بودای پنجم بودایان و همچنین کالکی آواتار برهماییان می باشد- آخرین مسیحا که در نقطه آخر چرخه پهناور و بزرگ خواهد آمد»(۱).
بلاواتسکی که مایتریا را با مفهوم مسیحا درآمیخته بود، در ادامه مدعی شد در قبل نیز تعدادی مسیح گونه در تاریخ بشری پا به عرصه ظهور گذاشته اند و همچنین خواهند گذاشت، چرا که او همچنین معتقد بود مایتریا در زمان نژاد هفتم ظهور می کند. ولی باید توجه داشت همین اشاره به ظهور پی در پی پیامبران واقعیت و حقیقت که بخشی از فرایند نظارت پایان ناپذیر سلسله سران روحانی غیرفیزیکی (hidden Spiritual Hierarchy) بر تکامل بشری بودند، در ادامه بحث های گسترده ای را پیش کشید که همچنین و علاوه بر تئوصوفیست ها، سایر طرفداران علوم خفیه هم در آن هم دست داشتند و همچنین باعث تحریف جدی مفهوم بودایی مایتریا گردید.
بلاواتسکی دوست داشت که در ادبیات تئوصوفی افراد سلسله ی سران را استادان یا مهاتما ” ” the Mahātmās بنامند. خود تئوصوفی نیز پس نتیجه آن می شود که انگیزشی از سوی سلسله سران معرفی گردید که ماهیت انگیزش از دوره تناوب منظم برخوردار می باشد. بلاواتسکی اولین کسی بود که غرب را با مفهوم استاد آشنا نمود. دو استاد (مهاتما) معروف او همچنین کوت هومی(Kuthumi) و همچنین موریا(Morya) بودند که طی سال شمسی های ۱۸۸۰-۱۸۸۵ با بلاواتسکی در ارتباط بوده اند. او همچنین در جلد اول دکترین راز، صفحه ۶۱۲ ابراز می دارد که در ابتدای هر یک از هزاره ها، رموز طبیعت به شکل سمبل ها و همچنین اشکال هندسی توسط موجوداتی که اکنون انسان های آسمانی (heavenly men) و همچنین نامرئی خواهند بود، ثبت شده می باشد و همچنین از انسان فرزانه هر دوره به انسان فرزانه دوره بعدی منتقل شده می باشد. یا در کتاب کلید تئوصوفی می گوید: « . . . آن هم ها در حال زندگی خواهند بود، متولد شده اند آن هم گونه که ما متولد شده ایم، مثل هر فانی محکوم به فنا خواهند بود. ما آنها را اساتید می نامیم زیرا معلمان ما خواهند بود: و همچنین حقایق تئوصوفیستی را از آن هم ها داریم . . . آن هم ها انسان هایی با یادگیری بالا خواهند بود، ما آن هم ها را نخستین می دانیم . . .».
بعد از بلاواتسکی، بعضی از تئوصوفیست ها علی الخصوص چارلز لیدبیتر(Leadbeater) بر روی مفهوم سلسله سران روحانی مانور داده و همچنین ابراز داشتند که افراد سلسله سران ناظر و همچنین هدایتگر روند تکامل بر روی زمین خواهند بود. خود افراد سلسله سران نیز در درجات متفاوتی از تکامل روحانی خواهند بود. منظور لیدبیتر از مایتریا در آن هم برهه چنین بود: مایتریا یک موجود روحانی پیشرفته می باشد که رتبه بالایی در سلسله سران روحانی مخفی دارد. در آن میان چارلز لیدبیتر، مایتریا را زیر دست سانات کومارا (Sanat Kumara) و همچنین بودا معرفی نمود. در ادامه سلسله سران روحانی مخفی به نام استادان فرزانگی باستانی (Masters of the Ancient Wisdom) تغییر عنوان یافته بود. طبق آن دکترین، یکی از کارکرد های استادان فرزانگی باستانی نظارت بر تکامل انسان می باشد، لذا از آن دیدگاه کارکرد مایتریا نیز مدیریت اداره معلم جهانی می باشد. هدف آن اداره تسهیل انتقال دانش در مورد اساس نامه و همچنین عملکرد های وجود(زندگی) به انسان می باشد. پس مایتریا مسئول ترقی بشری به لحاظ آموزش، شهروندی و همچنین مذهب بود.
با وارد شدن آنی بیزانت (Besant) به عرصه، تغییر در عقاید سرعت بیشتری به خود گرفت. نئوتئوصوفی اعلام داشت که انگیزش بعدی از جانب سلسله سران زودتر از آنچه بلاواتسکی پیش بینی نموده، روی خواهد داد. آن در حالی می باشد که بلاواتسکی در خصوص ظهور مسیح گونه ها تا حدودی نظر داشته که روندی منظم دارند، ولی باید توجه داشت در صفحه ۴۷۰ جلد اول دکترین راز تاکید دارد که مایتریا در میان نژاد هفتم ظهور می کند.
تئوصوفیست های ابتدایی جهت طی طریق معرفت ۹ مرحله (Initiation) قائل شدند که هر انسانی با پیمودن ۴ مرحله به تنویر فکری رسیده می باشد و همچنین نیازی به پیمودن سایر مراحل نیست. لیکن کسی که طریقت را ادامه دهد فرصت تغییر پیدا کردن شدن به یکی از افراد سلسله سران روحانی را خواهد داشت. لیدبیتر از مسلک تئوصوفی و همچنین آلیس بایلی(Bailey) از مسلک تیم جدید سرورهای جهانی در دهه ۱۹۲۰ عمده مبلغ های آن دیدگاه بودند.
چارلز لیدبیتر(نئوتئوصوفی)، آنی بیزانت(نئوتئوصوفی)، جدو کریشنامورتی(متفکر آزاد)
در کنار رشد و همچنین خیزش نئوتئوصوفی زیر پوست تئوصوفی و همچنین تاثیرپذیری بعضی اشخاص مرتبط با تئوصوفی که در حال وام گیری بعضی مفاهیم مانند استاد فرزانگی باستانی جهت مقاصد خود خواهند بود، اتفاقی نه چندان جذاب و جالب روی داد که لکه ای سیاه بر چهره تئوصوفی محسوب می می شود. بیزانت ابراز داشت ممکن می باشد مسیح گونه ی بعدی در تاریخ ۱۸۹۶ ظهور کند. چنین اتفاقی نیفتاد. بعدها که او ریاست تئوصوفی هند(۱۹۰۷) را بر عهده داشت، از واژه معلم بهره بری و استفاده می نمود و همچنین به همراه لیدبیتر به کنکاش بر روی مفهوم مایتریا می پرداختند. نئوتوصوفی مایتریا را به معلم جهانی تغییر نام داده بود.
در سال شمسی ۱۹۰۹ مدت ها بعد از مردن و مرگ بلاواتسکی، چارلز لیدبیتر به صورت اتفاقی به پسری ۱۴ ساله به نام جدو کریشنامورتی در نزدیکی مقر تئوصوفی در ادیار برخورد و همچنین او همچنین را کاندید مناسبی جهت ایفای نقش معلم جهانی دانست. بیزانت سرپرستی کریشنامورتی را تقبل نمود. سازمانی نیز جهت حمایت از جدو جهت انجام ماموریت در سال شمسی ۱۹۱۱ تاسیس نمودند. آن واقعه بازتاب مختلفی داشت. شاخه آلمانی تئوصوفی به ریاست رودولف استینر (Steiner) به دلیل نارضایتی از آن عمل از تئوصوفی جدا شد. در سال شمسی ۱۹۲۹، جدو کریشنامورتی از زیر بار مسئولیتی که برایش تربیت شده بود، شانه خالی کرده و همچنین از تئوصوفی جدا شد. کریشنامورتی گفتن نمود که واقعیت و حقیقت نامحدود، نامشروط، رویکرد ناپذیر می باشد و همچنین نمی قدرت آن هم را سازماندهی نمود.
پروژه معلم جهانی شکست خورد. لیدبیتر ابراز داشت:« ظهور مایتریا اشتباه بوده می باشد». با شکست پروژه مسیح سازی، چهره تئوصوفی مخدوش شد و همچنین تا حد بسیاری در اذهان جهانیان تنزل یافت. از آن پس تفکرات بیزانت و همچنین لیدبیتر به همراه پیروانشان نئوتئوصوفی نامیده شد. سکوت تئوصوفی را فرا گرفت و همچنین دیگران فرصت را مغتنم شمرده و همچنین هر یک سعی نمودند تعبیری از مایتریا ارائه نمایند.
از آن میان جنبش های عصر جدید بهره فراوانی از بقایای مایتریای تئوصوفی بردند. آلیس بایلی در دهه ۱۹۲۰ از تئوصوفی جدا شد. او مسیح شناسی لیدبیتر را توسعه داد و همچنین مایتریا را مسیح کیهانی معرفی نمود. او همچنین ابراز داشت که ظهور دوم حوالی سال شمسی ۲۰۲۵ اتفاق می افتد. در ادامه بنیامین کرم(Creme) در سال شمسی ۱۹۷۵ مدعی شد توانسته ارتباط تله پاتیک با مایتریا برقرار سازد و همچنین مایتریا به او همچنین گفته که زودتر از ۲۰۲۵ به زمین می آید. کرم تعدادی پیش گویی را به مایتریا نسبت داد که هیچ یک به وقوع نپیوست.
شامل دیگر افرادی که از مفهوم استاد فرزانه باستانی بهره برداری نمودند، بایستی و حتما آلیستر کرولی را نام برد. کسی که در سفر به مصر به دعوت یک اشراف زاده مصری در سال شمسی ۱۹۰۴، در یکی از اهرام با استادش به نام آیواس «Aiwass» جهت اولین بار برخورد نمود. مسلک ثلما “Thelema” که ساخته ذهن پدرش بود در ادامه با سری کتاب هایی که آلیستر نوشت، توانسته بود تا حد بسیاری خود را در میان رقبا بالا بکشد. آلیستر کرولی چند اثر شامل کتاب معروف کتاب قانون را نوشت که مدعی بود آنها آموزه های آیواس به او همچنین بوده می باشد. آن هم ادعایی که بلاواتسکی در مورد کوت هومی و همچنین الموریا کرده بود و همچنین گوی بالارد بعدها در مورد سنت جرماین مدعی شد. بعدها کرولی مقام ایواس را بالا برد و همچنین او را فرشته مقدس نگهبان معرفی نمود. از معروف ترین افرادی که دنباله رو راه کرولی بوده اند بایستی و حتما به مرلین منسون(خواننده سبک شیطانی) و همچنین گرانت موریسون (فیلمنامه نویس) اشاره نمود.
طبق آموزه های بعضی مسلک های پیرو علوم خفیه مانند کیش « نهاد “من هستم”-“I AM” Activity»، مفهوم استاد متعالی (Ascended Master) به معنای استادی از جنس انسان می باشد که پنج مرحله یا اکثرا و بیشتر از مراحل ششگانه معرفت را طی نموده می باشد و همچنین حداقل به ۵ بعد دست یافته می باشد. چنین فردی در صورتی که به وادی ششم وارد می شود و همچنین انسجام کامل خویش را در دست گیرد، مصداق ” با اقتدار من وجود هستم- Mighty I AM Presence” می باشد و همچنین او همچنین را عروج یافته می نامند. مفهوم استاد متعالی ابداع گوی بالارد در کتاب اسرار فاش شده- Unveiled Mysteries به سال شمسی ۱۹۳۴ بود که آن هم را دیکته ای از سوی سینت جرماین (یکی از استادان متعالی- St. Germain) عنوان نمود. در ادامه سایرین به پردازش اکثرا و بیشتر مفهوم استاد متعالی روی آوردند. مثلاً بعضی ابراز داشتند که در صورتی که عروج یافته ها به پرورش خود بپردازند، می توانند مقامی در برادری سفید پهناور و بزرگ(لژ سفید پهناور و بزرگ یا برادری سفید جهانی) بدست آورند. ولی باید توجه داشت مشخص می باشد که مفهوم استاد متعالی برداشتی از مفهوم مهاتما، سلسله سران روحانی یا استادان فرزانه باستانی تئوصوفی می باشد.
گفته می می شود برادری سفید پهناور و بزرگ، که مفهومی برخاسته از دل تئوصوفی و همچنین جنبش عصر جدید می باشد، موجودات ماورالطبیعی با اقتدار و قدرت بالایی خواهند بود که تعالیم روحانی را از طریق انسان های انتخاب شده گسترش می دهند. افراد برادری ممکن می باشد به استادان فرزانگی باستانی یا استادان متعالی مشهور باشند. انسان های گوناگونی مدعی بوده اند از آن موجودات پیام گرفتن نموده اند که معروفترین آنها عبارتند از: هلنا بلاواتسکی(تئوصوفی)، آلیستر کرولی (ثلما- Thelema)، آلیس بایلی(تیم جدید سرورهای جهانی- New Group of World Servers)، گوی بالارد (نهاد«من هستم»- “I AM” Activity)، جرالدین اینوسنت (پل آزادی- The Bridge to Freedom)، الیزابت کلیر پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله(کلیسای جهانی و همچنین فیروز- Church Universal and Triumphant) و همچنین بنیامین کرم (سهم بین المللی- Share International).
برادری سفید پهناور و بزرگ در واقع زاییده تفکرات بعضی تئوصوفیست ها و همچنین طرفداران علوم خفیه بود که اکثرا و بیشتر به دلیل افزایش تعداد استادان متعالی اتفاق افتاد. لذا آن هم را بایستی و حتما عنوانی جدید جهت سلسله سران روحانی تئوصوفی دانست. هر یک از مسلک های نام برده در بالاتر به تعدادی موجود خاص به عنوان استاد متعالی معتقد بودند و همچنین بین ایشان توافق کاملی وجود نداشت.
نقطه ای که بایستی و حتما خاطرنشان ساخت آن می باشد که بلاواتسکی در راه تدوین اصول و همچنین خطوط فکری تئوصوفی به تغییر، تحریف و همچنین توسعه انظار و افکار متفکرین و همچنین مذاهب پیشین پرداخت. بعد از مردن و مرگ او همچنین، سایر تئوصوفیست ها نیز دست به اصلاح عقاید او همچنین زدند جهت نمونه، شاگرد بلاواتسکی به نام اسکات الیوت فرضیه نژاد ریشه ای را تغییر داد و همچنین یا در خصوص مایتریا نیز تئوصوفیست هایی مانند آنی بیزانت، چارلز لیدبیتر و همچنین . . . تفاسیری از ماتیریای تئوصوفی ارائه نمودند که در بلند مدت منجر به تحریف عقاید خود بلاواتسکی نیز شد. همچنین و علاوه بر تئوصوفیست ها، افرادی هم پیدا شدند که اصل ایده را از تئوصوفی گرفته ولی در فضایی متغایر و متفاوت به پرورش آن هم پرداختند و همچنین با اتکا به آن هم جهت خود کیش ها و همچنین آیین ها برپا نمودند که دیگر جز در ریشه، تشابهی با مایتریای تئوصوفی ندارند.
آلفرد سینت(تئوصوفیست، هند)، رودولف استینر(تئوصوفیست، آلمان)، گوتفرید پوروکر(تئوصوفیست، آمریکا)
گوی بالارد، آلیس بایلی، آلیستر کرولی، بنیامین کرم، الیزابت کلیر پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، جرالدین اینوسنت
ج- شیطان یا مار کتاب پیدایش
ولی باید توجه داشت در قسمت و بخش قبلی گفتیم که لیدبیتر جایگاه مایتریا در سلسله سران روحانی را پائین تر از سانات کومارا و همچنین بودا دانست. بیزانت و همچنین لیدبیتر معروف به نئوتئوصوفی، آلیس بایلی و همچنین بنیامین کرام تحت تاثیر آموزه های تئوصوفی، گوی بالارد در تعالیم استاد متعالی و همچنین پیروانش مثل الیزابت کلیر پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، جرالدین اینوسنت، جوشوا دیوید استون همگی تعریفشان از سانات کومارا بدین صورت می باشد که او یک موجود پیشرفته در مرحله نهم معرفت می باشد، کسی که ارباب زمین و همچنین بشریت می باشد، در راس سلسله سران روحانی قرار دارد، فردی یا شخصی که در شامبالا “” Shamballah ساکن می باشد. شامبالا یک دشت از جنس اتر“ether” می باشد که بر فراز بخشی از صحرای گوبی قرار دارد.
ورای ثقیل یا مبهم بودن بحث، واقعیت و حقیقت آن می باشد که تئوصوفی به هیچ وجه یک دین نیست بلکه یک کیش و همچنین مسلک ساخته ی دست بشر می باشد. مملو از ابهام و همچنین اشتباه، به شدت متکی بر عرفان، تصوف و همچنین علوم خفیه، بیگانه با منطق و همچنین فکر کردن و اندیشیدن، طی یک سده از بلاواتسکی جز نام چیزی باقی نمانده می باشد. چیزی که امروز تحت عنوان تعالیم تئوصوفی تدریس می می شود فرسنگ ها متغایر و متفاوت از عقاید بلاواتسکی می باشد. مفاهیم کلیدی بارها و همچنین بارها تغییر معنا داده اند تا به ما رسیده اند. در صورتی که آن عملیات طاقت فرسای به روزرسانی صورت نمی گرفت، ممکن نبود که تئوصوفی بتواند در برابر هجمه های سنگین منتقدین تا امروز دوام بیاورد.
لیدبیتر می گوید سونات کومارا حدود ۱۸ میلیون سال شمسی قبل از زهره به زمین آمده می باشد. سانات کومارا به زمین فرستاده شد تا ما را هدایت کند. لذا در زمین به ارباب دنیا ” Lord of the World ” هم معروف می باشد. ولی باید توجه داشت عقیده بلاواتسکی در خصوص سانات کومارا انسان روشن ضمیر را به فکر کردن و اندیشیدن کردن و اندیشیدن فرو می برد. بلاواتسکی در جلد دوم دکترین راز، صفحه ۲۴۳ ابراز می نماید که سانات کومارا متعلق به تیمی از موجودات می باشد، ارباب شعله- “Lords of the Flam“، کسی که مسیحیان به اشتباه او را به اسم لوثیفر “” Lucifer و همچنین فرشتگان سقوط کرده می شناسند(۱).
از دیگر سو بر مبنای تعالیم تورات، بلاواتسکی مار کتاب پیدایش(تورات) را خالق اصلی معنویت و همچنین یهوه را خدای متقلب می داند. او همچنین در دکترین راز می گوید: «آن درست می باشد در صورتی که ما شیطان، مار کتاب پیدایش را به عنوان خالق اصلی، ولی نعمت و همچنین پدر معنویت انسان در نظر بگیریم. زیرا او پناهگاه نور، لوسیفر تابان و همچنین روشنی قسمت و بخش می باشد. کسی که چشمان آدم و همچنین به قول معروف مخلوق یهوه را باز کرد. و همچنین او اولین کسی بود که نجوا کرد: هنگامی که از آن هم سیب بخوری، مانند خداوند تبارک و تعالی خواهی شد و همچنین خیر و همچنین شر را تشخیص خواهی داد. آن عمل او را تنها می قدرت نوری از جانب یک منجی دانست. و همچنین با آن کار او با یهوه، روح متقلب، دشمنی ورزید. ولی باید توجه داشت او در واقعیت و حقیقت نهان همچنان محبوب ترین پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله(فرشته) باقی مانده می باشد».
بدین ترتیب سونات کومارا در تعالیم تئوصوفی یا مار کتاب پیدایش در تعالیم یهود یا لوثیفر در آموزه های مسیحیت، کسی که ارباب شعله می باشد، توسط بلاواتسکی تطهیر یافت و همچنین مقدس گردید. تنها و فقط در تکمیل آن بحث بایستی و حتما گفت که مار کتاب پیدایش یا لوثیفر در تعالیم مسیحیت آن هم ابلیس یا شیطان سردسته جنیان مشرک در قرآن می باشد که اتفاقاً ارباب شعله هم هست! ولی باید توجه داشت وارد شدن به مباحث قرآنی ریسک بزرگی می باشد و همچنین چه کسی بهتر از بلاواتسکی می داند که به صلاح تئوصوفی نوپا نیست به حدود اسلام دست اندازی نموده و همچنین با آن هم در افتد.
د- ریشه یابی ادعای بلاواتسکی در خصوص حیات فرازمینی
کتاب دکترین راز پر از تفکرات بلاواتسکی در خصوص حیات در عالم می باشد. هنگام و زمانی که بلاواتسکی می خواهد از زنده بودن عالم صحبت کند، فوراً وارد بحث تصوف و همچنین عرفان می می شود. جهت نمونه در جلد اول دکترین راز، صفحه ۲۴۸ عقیده بلاواتسکی در خصوص کیهان زنده: « تصوف(Occultism) نمی پذیرد که چیزی غیر جاندار در کیهان وجود داشته باشد. اصطلاح «ماده بی جان» که توسط علم استعمال می گردد، صرفاً به آن معناست که حیات نهفته در مولکول ها که «ماده بی اثر» نیز نامیده می شوند، غیر قابل درک می باشد. همه چیز زندگی می باشد، حتی هر اتم هر ذره گرد و همچنین غبار یک حیات می باشد که ورای درک و همچنین فهم ماست».
جلد اول دکترین راز، صفحه ۲۷۴: « . . . کیهان تقریباً با سری بی پایانی از سلسله مراتب موجودات با ادراک هدایت می می شود، کنترل می می شود و همچنین به تحرک واداشته می می شود که هریک ماموریتی جهت اجرا دارند . . . تنوع ایشان در درجات آگاهی و همچنین ذکاوت نامحدود می باشد . . .».
یا در صفحه ۲۵۸ آن هم کتاب می گوید:« تصوف به مرتب سازی دورانی می پردازد که علم آن هم دوره از عمر زمین را فاقد حیات می داند، چرا که می خواهد نشان دهد هیچ موقع نبوده می باشد که زمین بدون حیات بوده باشد. هرجا که اتمی از ماده بوده، یک ذره یا مولکول بوده، حتی زمانی که در زمین در شرایط گازی بود، حیات در آن هم وجود داشت، ولی باید توجه داشت نهفته و همچنین ناهوشیار بود. . . . شبیه مشابه خود تولید می کند. حیات مطلق نمی تواند یک اتم غیر زنده چه تکی چه دسته جمعی تولید نماید . . . ».
پوروکر(Purucker)، از سران تئوصوفی که عمده معروفیتش تلاش جهت تشریح نوشته های بلاواتسکی می باشد، در کتاب راز بلاواتسکی صفحه ۱۳۴ می نویسد:« تمام دنیاهای مرئی که در قلمرو دید ما وجود دارند، انباشته از واحد های ذی حیات خواهند بود یا از همه لحاظ زنده خواهند بود . . . ولی باید توجه داشت حداقل بر روی تعدادی از آن اجرام سماوی، آن هم طوری که ما روی زمین هستیم، تعدادی از موجودات زندگی می کنند که شامل خودآگاهی و همچنین امیال خواهند بود به همین شکلی که ما انسان ها بر روی زمین هستیم».
در جلد دوم دکترین راز ، صفحه ۶۹۹، هلنا بلاواتسکی در خصوص حیات در فضا می گوید: «علم در مورد بشر سایر سیارات چیز بسیاری نمی داند. جز فلاماریون و همچنین تعدادی اخترشناس صوفی، اکثراً سایر سیاره ها را سکونت پذیر نمی دانند. با آن حال اکثر چنان اخترشناسان متخصصی [اخترشناسان صوفی] متعلق به دوره های ابتدایی نژاد آریان خواهند بود و همچنین به نظر می رسد که چیزهای بیشتری نسبت به انسان شناسان امروزی در مورد نژادهای ساکن مریخ و همچنین زهره می دانسته اند». او همچنین می گوید:« اجازه دهید لختی علم مدرن را کنار گذاریم و همچنین به دانش باستانی برگردیم … ».
بلاواتسکی در صفحه ۱۳۳ جلد اول دکترین راز:« تمام چنان علمی آن حق را دارد که اثبات و یا تایید نماید هیچ نوع موجود هوشمند نامرئی تحت شرایطی که ما زندگی می کنیم، وجود ندارد. نمی تواند از امکان وجود دنیاهایی درون دنیاهای دیگر در شرایط متفاوتی از ماهیت دنیای ما امتناع ورزد. نمی تواند از امکان ارتباط حتمی محدود بین تعدادی از آن هم دنیاها با دنیای ما صرف نظر نماید».
نقل قول های بالا ناتوانی بلاواتسکی در اثبات دیدگاهش با تکیه بر علم مدرن را کاملاً نشان می دهد، لذا آن هم را به کناری نهاده و همچنین با تکیه بر علم منسوخ سعی در اثبات دیدگاهش دارد. ولی باید توجه داشت آن هم روش که در مقالات سیر تکاملی نشان دادیم، علم باستانیان در خصوص حیات ماورای زمین اکثرا و بیشتر به خیالبافی کودکانه می ماند و همچنین علم در قرن ۲۱ آن هم را کاملاً مردود دانسته می باشد.
بلاواتسکی در صفحه ۷۰۰ جلد دوم دکترین راز می گوید: «آیا بشر ابتدایی و اولیه از وجود دنیاهای کنارشان آگاهی داشته اند؟ داده های حامی ادعاهای صوفیان که هر جهانی از سیستم هفت هفتی دنیاها پیروی می کند- تنها و فقط یکی قابل دیدن می باشد- و همچنین همه آنها ساکنینی دارند و همچنین یا قابل سکونت خواهند بود صرفاٌ به عنوان هر ستاره یا سیاره قابل رویت چیست؟ آیا آن یعنی که جهان ما تحت تاثیر فیزیکی یا معنوی دنیاهای دیگر بوده می باشد؟
آن ها معمول ترین سئوالاتند که از هر جنبه ای بایستی و حتما مورد ملاحضه قرار گیرند. جواب دو سئوال اول چنین می باشد: ما به آن هم نظر داریم زیرا و به درستی که قانون اول طبیعت متحدالشکی در تنوع می باشد و همچنین دوم قیاس. آن هم زمان که اجداد دیندار ما معتقد بودند زمینمان در مرکز کیهان می باشد، کلیسا و همچنین عمالش اظهار وجود حیات در سایر کرات را کفر می دانستند، جهت دائما رفته می باشد . . . ».
جذاب و جالب آن که بلاواتسکی سعی می کند بافته های خود را در پوششی دوست داشتنی و جذاب به خورد ذهن مخاطب دهد. اخترشناس صوفی متخصص متعلق به دوره های ابتدایی نژاد آریان، اجداد دیندار و همچنین . . . همگی عباراتی خواهند بود که درستی آن هم جهت ما مسجل نیست و همچنین خود بلاواتسکی هم مدرکی جهت صدق گفتار اراده نمی دهد. امروز مشخص می باشد که بلاواتسکی فریب خورده می باشد. او با هدف تهیه آیینی کامل و همچنین جهان شمول، سعی نموده که دیدگاه کیهان شناسی بودایی و همچنین هندویی را تلفیق نموده و همچنین آن هم را موافق جهت جریان چندگانه گرایی کیهانی در اورپای قرن نوزدهم می یابد. لذا بر مبنای یافته های عرفانی جلو رفته و همچنین هر جا که علم آن هم زمان در اثبات و یا تایید تفکراتش بوده، آن هم را در جهت اثبات و یا تایید ادعایش آورده می باشد و همچنین هر جا که چنین نبوده آن هم را به کناری نهاده می باشد.
جهت نمونه جلد دوم دکترین راز، صفحات ۷۰۰ تا ۷۰۲: « حتی متخصصین پهناور و بزرگ، رصد کنندگان آموزش دیده، تنها و فقط در مورد آگاهی از ماهیت و همچنین حضور سیارات منظومه شمسی و همچنین ساکنانشان می توانند مدعی باشند. ایشان می دانند که تقریباً تمام دنیاهای سیاره ای مسکونی خواهند بود، ولی باید توجه داشت تنها و فقط به سیارات منظومه شمسی می توانند دسترسی داشته باشند و همچنین آگاهند که آن چقدر مشکل می باشد، حتی جهت خودشان . . .
هنوز آن واقعیت و حقیقت باقی می باشد که اکثرا و بیشتر سیاره ها در سایر منظومه های اطراف ما مسکونی می باشد، واقعیتی که خود مردان علم به آن هم صحه گذاشته اند[جهت مثال لاپلاز، هرشل و همچنین فلاماریون]. . . . حتی یک تک اتم در سراسر کیهان نمی قدرت یافت که بدون حیات و همچنین شعور باشد . . .
استدلالات علمی و همچنین حقایق دیدن شده در اثبات و یا تایید آن گفتار بیننده و همچنین ندای درونی قلب انسان می باشد که حیات- شعور، حیات باشعور- بایستی و حتما در دنیاهای غیره ای هم وجود داشته باشد . . . تعدادی به شکل رمان و همچنین داستان، تعدادی صرفاً با خیال پردازی، تعدادی با هجوم به یافته های علمی در تلاش بوده اند تا حیات در سایر جهان ها را به تصویر بکشند. ولی باید توجه داشت همه آنها یک کپی تحریف شده از درام حیات اطراف ما به ما می دهند . . .».
در قسمت اول مقالات سیر تکاملی از تفکرات لاپلاز، هرشل و همچنین فلاماریون صحبت نمودیم. به وضوح مشخص شد که تفکرات هرشل چقدر با تخیل و همچنین اوهام آمیخته بود. ولی باید توجه داشت فلاماریون گرچه رمان گرا شد لیکن سه قوانین و قانونی که در باب حیات فرازمینی ارائه داد، در دیدگاه بلاواتسکی کاملاً هویداست.
جلد دوم کتاب ایزیس آشکار شد، صفحه ۴۲۱: « تمام سیارات و همچنین اکثرا و بیشتر ستاره ها دنیاهایی اند که مسکونی خواهند بود هرچند شبیه زمین ما نیستند». جلد دوم دکترین راز، صفحه ۷۰۷:« نوع بشر سایر دنیاها متغایر و متفاوت از ماست و همچنین تفاوت بارزتری در نهاد درونی و همچنین شکل ظاهریشان دارند».
بلاواتسکی در دکترین راز جلد اول، صفحه ۶۰۲ می گوید:« انسان ساکن زهره . . . باهوش تر از انسان زمینی می باشد، ولی باید توجه داشت آن هم ها نه روحانی و همچنین نه اتری (Etheric) خواهند بود . . . ». و همچنین یا در جلد دوم صفحه ۴۴ می گوید: « مردان بودا(عطارد) استعاره ای از نامیرایی اند به واسطه ی فرزانگیشان. آن باور در بین افرادی که معتقدند هر سیاره یا ستاره مسکونی می باشد، رایج می باشد».
جلد اول دکترین راز، صفحه ۱۰۶:« [اصطلاح انسان] جهت انسان فرازمینی به کار نمی رود ولی باید توجه داشت جهت فانی ها در هر دنیایی استعمال می گردد، یعنی موجودات هوشمندی که به تعادلی در نسبت جسم و همچنین روح رسیده اند . . . ».
در آن چند نقل قول شاهد هستیم که بلاواتسکی تلاش دارد به انظار و افکار چندگانه گرایان جهت دهد. او معتقد می باشد که حیات فرازمینی الزاماً مرئی، مادی و همچنین مبتنی بر کربن نیست. سیستم هفت هفتی که حتی در قرآن نیز در مورد زمین و همچنین آسمان ابراز شده می باشد، به شکلی توسعه یافته تر و همچنین متغایر و متفاوت مورد تاکید تئوصوفی می باشد. از نظر ایشان هر سیاره هفت مرحله را می گذراند. زمین در حالت فیزیکی می باشد ولی باید توجه داشت دنیاهایی هم خواهند بود که در حالت اتری خواهند بود، حیات آن سیارات نیز در مرحله اتریال قرار دارد. پس جهت ما قابل ادراک نیست.
در آن باره روشن ترین بیانات را پوروکر در دهه ۱۹۳۰ مطرح می نماید. پوروکر در کتاب مطالعات فلسفه غیب، صفحه ۲۸۹ می گوید:« هر دنیایی در زنجیره ی سیاره ای در یک مرحله شاهد ظهور انسان می باشد . . . آن هم سیاراتی که به مرحله حاکمیت انسانی نرسیده اند، شاهد درجاتی ضعیف تر از حاکمیت خواهند بود. و همچنین آن هم هایی که از مرحله حاکمیت انسان قبل اند شاهد ظهور نژاد هایی از dhyan-chohan خواهند بود و همچنین حتی از آن هم فراتر می روند. بنابراین در منظومه شمسی زنجیره هایی از جهان های شامل انسان و همچنین بدون انسان وجود دارند ». نژاد زیان- کوهان در مرحله ای روحانی تر از نژاد انسان فیزیکی به سر می برد. پوروکر در کتاب سرچشمه تصوف، صفحه ۳۳۲: « بر روی هر یک از سیارات، مرحله ای از حیات وجود دارد . . . بر روی هر یک از آنها سریالی از درجات صعودی حیات وجود دارد: حاکمیت سه عاملی، حاکمیت مواد معدنی، چیزی شبیه حاکمیت گیاهان، حاکمیت حیوانات، و همچنین در بعضی سیارات حاکمیتی سازگار با انسان. خود حیات در هر جایی وجود دارد به آن خاطر که اساسی ترین می باشد، آن هم گرانش می باشد، جاذبه بین مولکولی می باشد، اندیشه می باشد، جسم می باشد، روح می باشد، او همه چیز می باشد.».
به آن اظهارات عجیب بلاواتسکی در جلد اول دکترین راز، صفحات ۶۰۵ تا ۶۰۷ در همین باره توجه نمایید: « [دنیاهای غیره ای وجود دارند] که با دنیای ما درآمیخته اند . . . گرچه نامرئی خواهند بود و همچنین میلیون ها مایل از منظومه شمسی دورند، ولی باید توجه داشت با ما خواهند بود، نزدیک ما خواهند بود، درون دنیای ما خواهند بود، گرچه جهت ساکنانشان مادی خواهند بود همین روش که سیاره ما جهت ما مادیست.
. . . هریک کاملاً تحت شرایط و همچنین قوانین خاص خودشان خواهند بود و همچنین ارتباط مستقیم با کره ما ندارند.[ساکنانشان] ممکن می باشد تا آنجا که ما می دانیم یا احساس می کنیم، از کنار یا اطراف ما در بگذرند حتی در فضای خلا، کشورها و همچنین محل سکونتشان با ما در آمیخته باشد بدون آنکه مزاحم دید ما می شود، چرا که ما هنوز قوای ذهنی یا بصیرت دیدن ایشان را نداریم . . .
با آن حال چنان دنیاهایی وجود دارند. مقدار و اندازه جمعیت و همچنین سکنه آن هم ها مشابه سیاره ماست، در تمام عالم و همچنین تعداد بی نهایت پراکنده خواهند بود، بعضی از دنیای ما مادی تر خواهند بود و همچنین بعضی به تدریج اتری تر می شوند به گونه ای که شکل خود را از دست داده و همچنین شبیه نفس می گردند. گر چه ما می توانیم دنیایی متشکل از ماده ای رقیق تر از دنباله یک ستاره دنباله دار را درک کنیم ».
همانطور که در بالاتر هم گفتیم، تفاوت بلاواتسکی با سایر متفکرین چندگانه گرایی کیهانی در آن می باشد که بلاواتسکی دیدگاه کیهان شناسی شرقی را با چندگانه گرایی کیهانی در هم آمیخته و همچنین آن هم را یکی از سنگ بناهای تئوصوفی قرار داد. تئوصوفی نیز در پس باره تفکراتی مانند دین واحد جهانی و همچنین جنبش برادری ورای نژاد و همچنین رنگ و همچنین زبان، چنین تفکراتی را به مخاطب خود تزریق می نموده می باشد. اکنون تئوصوفی در بیش از ۵۰ کشور دنیا در حال فعالیت می باشد. ولی باید توجه داشت آثار کدامیک از متفکرین چندگانه گرایی قرون قبل از پشتوانه تبلیغاتی در آن حد برخوردار می باشد؟ حتی افرادی مانند فیلیپ هوارد لاوکرافت که خود از تئوصوفی مستقل می دانند، تحت تاثیر تئوصوفی بوده اند، بدین صورت که سعی نموده اند در جهت مخالف ادعای تئوصوفیست ها پیش بروند(آن را در قسمت و بخش دوم مقالات سیر تکاملی نشان دادیم).
در صورتی که کتاب های ندای کثولهو، وحشت دانویچ، سایه ای بر روی اینزوموث، وحشت در موزه، خاطرات هر روز خدا آلونزو تایپر از کتاب های فیلیپ لاوکرافت را به ترتیب بخوانیم به یک پس نتیجه آن می شود که جذاب و جالب دست می یابیم. لاوکرافت در نام ندای کثولهو (The Call of Cthulhu) از موجوداتی صحبت نموده که از گوشت و همچنین خون آفریده نشده اند، در واقع شکل ماهوی آنها به گونه ای می باشد که در زمین قابل روئت نمی باشند، زیرا و به درستی که مادی نیستند. آن داستان را لاوکرافت زمانی نگاشت که تقریباً ابتدای کار نویسندگی اش می باشد و همچنین کاملاً تحت تاثیر تئوصوفی می باشد. هر چند او همچنین از آنها برائت می جوید ولی باید توجه داشت ردپای دیدگاه کیهان شناسی تئوصوفی در داستان های او کاملاً هویداست. با گذشت زمان که لاوکرافت به تدریج به استقلال دیدگاه دست می یابد، به تغییر در ایدئولوژی دست می زند.
او همچنین در کتاب وحشت دانویچ و همچنین سایه ای بر روی اینزوموث از بازدیدکنندگان باستانی صحبت می نماید که حضور خود در زمین را تا به امروز حفظ نموده اند. در کتاب وحشت در موزه مدعی می باشد که همگی هیولاهایی که به عنوان خدایان پرستش می شده اند، فرازمینی نیستند و همچنین تعدادی ممکن می باشد از ابعاد دیگر آمده باشند. بلاواتسکی معتقد بود یک دنیا که در مرحله اتریک می باشد ممکن می باشد از کنار دنیای ما بگذرد یا درون دنیای ما باشد، در حالی که ما قادر به درک آن هم نیستیم. ولی باید توجه داشت لاوکرافت چنین مفهومی را بعد دیگر می نامد.
در کتاب خاطرات هر روز خدا آلونزو تایپر، لاوکرافت در خصوص بیگانگانی صحبت می نماید که از سیاره زهره با سفینه فضایی به زمین آمدند. لاوکرافت در ابتدای کار، شخصیت موجودات فضایی در داستان هایش را غیرمادی توصیف نموده می باشد ولی باید توجه داشت در آثار متاخر آنها را مادی قلمداد نموده به گونه ای که با سفینه فضایی مسافرت می کنند.
اکنون آشکار می باشد که چگونه طی چند دهه فرضیه چندگانه گرایی کیهانی جای خود را به فرضیه فضانوردان باستانی داده می باشد. فی الواقع بحث و داستان چندان هم پیچیده و همچنین ثقیل نیست. ابتدا آلفرد سینت از مایتریا، مصلح موعود بوداییان صحبت نمود. بلاواتسکی مفهوم مایتریا را تغییر داد. بعد از او نیز سران تئوصوفی مانند بیزانت و همچنین لیدبیتر مایتریا را دستمایه امیال خود قرار دادند و همچنین باعث شدند که مفهوم مایتریا در تئوصوفی به حاشیه رانده می شود. موازی با آن رویدادها در تئوصوفی، بعضی دیگر از متفکرین مانند گوی بالارد و همچنین آلیس بایلی هم تعبیر خاص خود را از مایتریا ارائه نمودند تا جایی که مایتریای مد نظر بنیامین کرم هیچ تشابهی با مایتریای بودایی ندارد.
به همین نسق، دخالت و همچنین دست بردن در مباحث حیات ورای زمین نیز باعث تغییر دیدگاه فرضیه چندگانه گرایی کیهانی به فرضیه فضانوردان باستانی گردید. بلاواتسکی چنان در مورد حیات فرازمینی ابراز نظر نمود که مقبول بعضی از متفکرین بعدی مانند فیلیپ هوارد لاوکرافت نیافتاد. لاوکرافت در نامه ای به ویلیام کونوور(conover) می نویسد: «چرندیات تئوصوفیست ها نوعی تظاهر آگاهانه می باشد که تناقض گویشان جذاب و جالب توجه می باشد. گفته هایشان ریشه در هندویسم و همچنین افسانه های شرقی دارد که مفاهیم علمی قرن نوزدهم را با زبان بازی به آن هم افزوده اند.» یا همین روش در کتاب ندای کثولهو- Cthulhu: «تئوصوفیست ها گمان نموده اند که در برابر هیبت و همچنین بزرگی چرخه کیهانی، جهان ما و همچنین نسل بشر رویدادی گذراست. آنها در الفاظی مبهم به موجوداتی غریبه اشاره می نمایند که در صورتی که نقاب خوش بینی بر چهره نداشت، خون در رگ منجمد می کرد. ولی باید توجه داشت آن تقصیر ایشان نیست، بلکه از نگاهی گذرا به هزاره های فراموش شده نشات می گیرد که هنگام و زمانی که به آن هم می اندیشم مرا مایوس نموده و همچنین دیوانه ام می کند هنگام و زمانی که تصورش می کنم.»
در ادامه تفکرات لاوکرافت در اروپا توسط دو نویسنده دیگر به نام برگیر و همچنین پاورلز ادامه یافت. ایشان کتابی تحت عنوان طلوع جادوگران به چاپ رساندند که به شناخته شدن و شهرت دست یافت. در کتاب مذکور، فرضیه فضانوردان باستانی به شکل امروزی خود خیلی زیاد نزدیک شده می باشد و همچنین مهم ترین منبع مورد بهره بری و استفاده اریک فون دانیکن در نگارش کتاب ارابه خدایان بوده می باشد . . .
منبع : http://www.silent-truth.com/post-436.aspx
آذر ۲۹, ۱۳۹۷ 0
آذر ۲۵, ۱۳۹۷ 0
آذر ۱۷, ۱۳۹۷ 0
آذر ۱۵, ۱۳۹۷ 0
مهر ۲۰, ۱۳۹۸ 0
خرداد ۱۴, ۱۳۹۶ 0
خرداد ۰۷, ۱۳۹۶ 0
اردیبهشت ۲۶, ۱۳۹۶ 0